جزئیات جدیدی درباره فیلم جدید اصغر فرهادی در آمریکا کتاب یک شاهزاده هخامنشی به کتاب‌فروشی‌ها آمد در دیدار آیت‌الله علم‌الهدی با وزیر ارشاد مطرح شد: مشهد باید جلوه‌گاه هویت امام‌رضا(ع) باشد اولین مهمان جناب‌خان و محسن کیایی در برنامه «۱۰۰۱» مشخص شد + زمان پخش برنامه نمایش فیلم‌های چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر منتشر شد افتتاح چند پروژه فرهنگی در مشهد با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (۲۵ دی ۱۴۰۳) آیا لوکیشن فیلم جدید اصغر فرهادی به دلیل آتش‌سوزی‌های لس آنجلس تغییر کرد؟ آتش‌سوزی‌های لس‌آنجلس | اعلام نامزد‌های اسکار ۲۰۲۵ دوباره به تعویق افتاد مراسم افتتاحیه جشنواره امامت و مهدویت دانشگاه آزاد اسلامی در مشهد برگزار شد سومین مراسم پیوند آسمانی در مسجد امام هادی(ع) مشهد برگزار شد انتصاب اعضای هیأت علمی جشنواره شعر فجر خراسان رضوی میزبان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌شود بهرام رادان با سریال کوری در شبکه نمایش خانگی درگذشت نویسنده «نقد تساهل محض» نظر هنرمندان درباره خبر برگزاری افتتاحیه تئاتر فجر در مشهد | هزینه‌ای که می‌تواند صرف مسائل زیرساختی شود امیر آقایی با فیلم شمال از جنوب‌غربی در راه جشنواره فیلم فجر نگاهی به پدرهای ماندگار سینما و تلویزیون ایران ادبیات الکترونیک و مفهوم «رابط کاربری» صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳
سرخط خبرها

تو ما را هم می‌توانی قهرمان کنی خدایا

  • کد خبر: ۱۸۰۱۳۱
  • ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۹
تو ما را هم می‌توانی قهرمان کنی خدایا
هفت روز از حادثه حرم شاهچراغ می‌گذرد. ده‌ها بار فیلم‌های آن را مرور کرده ام.

هفت روز از حادثه حرم شاهچراغ می‌گذرد. ده‌ها بار فیلم‌های آن را مرور کرده ام. حالا همه و همه را از بر شده ام. هم ماجرا را، هم تصویر‌ها را و هم جریان پسرکی را که هزار بار با کلمه کلمه اش بغض کرده و گریسته ام.

هر بار که دوربین می‌رود روی چهره پسرک هفت ساله، گیر می‌کنم. با هر کلمه‌ای که پسربچه از ماجرای آن روز می‌گوید بلند بلند گریه می‌کنم.

اشتباه است که فکر می‌کنیم قهرمان‌ها حتما توی کتاب‌ها و فیلم‌ها و قصه‌ها هستند. قهرمانان همین جا هستند کنار ما.

نامش هر چه می‌خواهد باشد، من اسمش را قاسم گذاشته ام. پسر بچه‌ای که در آشوب و گریز فرار از تیرباران و مرگ، لحظه‌ای مکث می‌کند و می‌ایستد، آرام می‌نشیند تا زیر شانه مردی را بگیرد. قاسم بعدا با همان لهجه قشنگ و زلالش می‌گوید:
پدرم است گفت فُرارکن، فُرار...

اینجا که می‌رسد یادم از یک روز بزرگ می‌آید. روزی که وعده داده شده همه از هم می‌گریزند. مادر از فرزند، برادر از خواهر، آشنا از آشنا،  «یوم القیامه»، «یوم الحسره»، «یوم المحاسبه» «یوم الندامه» «یوم الفرار» ...

دلم یک لحظه می‌لرزد و باز حرف قاسم تکرار می‌شود. دوستش داشتم فُرار نکردم. سرم را گرفته ام بالا اشک هایم تند و تند می‌ریزد. خدایا همه چیز، همه جا، همه وقت به دست‌های مهربان تو بسته است مثل همان لحظه‌ای که دوربین را گذاشته بودی روی چهره قاسم و آبرویش دادی.

خدایا تو بخواهی بی دریغ می‌بخشی مان، نخواهی می‌ستانی، خواسته باشی عزتمان می‌دهی. آبرویمان همه و همه مال توست. ما به خودی خود هیچ و هیچ نداریم. تهی دستیم خدایا.

خدایا کمی پایین‌تر بیا. بیا روراست‌تر باهم حرف بزنیم. راست می‌گوید قاسم. دوست داشتن معجزه می‌کند. خدا همیشه اعجازکرده است. از اول تاریخ تا همین حالا.

قسم می‌خورم با همه بد بودنمان ما تو را دوست داریم. می‌شود دوربینت را بگذاری روی اتفاق‌های حال خوب کنی که به خاطرش به وجودمان بالیده‌ای و گفته‌ای این بنده خود من است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->